چیزی که از اولین روزهای زندگی در کانادا برای من قابل توجه بود، فرهنگِ بازیافت بود. خوب اگه یه کمی ریز بشیم میفهمیم که این ملت هیچ ژنی رو بیشتر از ما ندارن یا ما کبود ژنتیکی ای در این زمینه نداریم! اما تفاوت از کجاست؟ تفاوت در سطح و حجم مشوق ها و تنبیهات در فرآیند فرهنگ سازی و درکنارش پشتکار اون نهاد فرهنگ ساز هست!

همون اوایل، آقایی من و داریوش رو دعوت کرد تا مهمونی کریسمس رو در خونه اون باشیم. مرد مجرد بود اما در گذر زمان 9 تا بچه رو به فرزندی قبول کرده بود و زمانی که ما اونجا بودیم 2 تا بچه آخریش در خونه بودن. پسری از الجزایر و دختری از آفریقا. تمام بچه هایی که به فرزندی قبول کرده بود از جامعه هایی با قدرت پایین تر می اومدن. عکس بچه های قبلیش رو به دیوار زده بود که دکتر و مهندس شدن. میگفت هرساله یکیشون میاد تا کریسمس رو پیشش باشن، اما امسال اغلبشون به شدت درگیر کارن یا خیلی دورن.

به هر شکل، سر میز شام، یه پاکت 2 لیتری آب پرتقال بود. وقتی دست بردم تا برای خودم بریزم متوجه شدم مقدار خیلی کمی آب پرتقال توش هست و و شاید لیوان من رو پر هم نکرد. برام عجیب بود یکی مهمونی دعوت کنه بعد ظرف آبمیوه خالی بذاره سر سفره!

آقای میزبان متوجه شد که پاکت خالی شده. از سر میز برش داشت، برد و زیر شیر آب کمی توش آب ریخت، ت داد، خالی کرد، در پلاستیکی رو انداخت توی یه ظرف و پاکت کاغذی رو انداخت توی ظرفی دیگه و از یخچال یک پاکت نو آورد و سر میز گذاشت! کنار اون ظرف هم شیشه ها و قوطی های آلومینیومی رو تلنبار کرده بود.

این اتفاق الان و در زمان نوشتن متن باز یادم اومد و چیزی که اون زمان خیلی درک نکرده بودم رو الان خوب میفهمم. آقای میزبان در لحظه تفکیک زباله و بازیافت رو انجام میداد و دیسیپلین خاص و خوب ایشون بود که بازیافتی ها تمیز، و سریع و در مبدا تفکیک شن.

روی قوطی های آلومینیومی نوشیدنی و همینجور بطری های پلاستیکی نوشته شده که 5 یا 10 سنت در ازای بازیافت بهتون برگردونده میشه. شما این 5 یا 10 سنت رو در زمان میپردازین. حالا این مشوق وجود داره تا در زمان بازیافتش و برگردوندن قوطی ها به ماشین های مخصوصی که در ورودی اغلب گاه های بزرگ وجودا داره پولتون رو زنده کنید. خوب همینجا هم افراد زیادی هستن که به هزار و یک دلیلِ تنبلی تفکیک و بازیافت نمیکنن و قوطی ها راهی سطل زباله میشن و همینجا هم زباله گردهایی هستن که اونا رو از سطل ها در میارن و لابد میبرن و تبدیل به پول میکنن تا خرجشون در بیاد.

دانشگاهِ INRS (بخونید ای اِن اِغ اِس ) که من دوره جدید پسادکترام رو توش سپری میکنم انجمنی دانشجویی داره که با تلاش زیاد ملت رو به بازیافت ترغیب میکنه. خوب این امید همیشه وجود داره وقتی یک کاری رو برای مدتی طولانی انجام دادی برات عادت بشه و بهش پایبند بمونی و چه خوب که این عادت، کاری مفید باشه.

در جای جایِ دانشگاه، سطل های بازیافت کاغذ وجود داره. بهتره بگم در هر اتاق اداری یک سطل. خالی کردن این سطل ها در سطل های بزرگترِ واقع شده در اتاقهای فتوکپی به عهده ساکنین هر اتاق کار هست. سطل های زباله رو اما هر عصر نیروهای خدماتی خالی میکنن. دیروز بسته ای پستی داشتم که جنسی کاغذی پلاستیکی داشت. من انداختمش توی سطل زباله اما امروز صبح دیدم که نیروی خدماتی عزیز سطل زباله رو خالی و تمیز کرده و اون پاکت پستی رو گذاشته توی سطل بازیافت کاغذ :)

انجمن در اولین جمعه هر ماه قهوه و شیرینی آماده میکنه و در لابی قرار میده و چند روز قبلش هم ایمیل یادآوری میزنه به همه که لیوان های خودتون رو برای برداشتن قهوه همراتون بیارین چون لیوان یکبارمصرفی وجود نداره. همچنین از همه میخواد تا ماگ ها و لیوان هایی که نمیخوان رو به انجمن اهدا کنن.

در دانشگاه چندین ماشین قهوه ساز وجود داره که شرکتی از بیرون عهده دار سرویس دهی و بهره برداری ازشون هست. انجمن کنار لیوانهای کاغذی اون ماشین گیرده هایی قرار داده و بهشون ماگ های مختلفی آوریون کرده و از همه میخواد از این ماگ ها استفاده کنن و بعد استفاده بشورن و برای استفاده نفر بعدی همونجا قرارش بدن. بدیهیه که مایع ظرفشویی و اسکاچ رو هم انجمن همیشه تهیه میکنه و در محل میذاره.

سطل های دیگه ای در برخی نقاط دانشگاه دیده میشه که از مردم میخواد باطری های استفاده شده و زباله های الکترونیکی شون رو در اونها قرار بدن. برای باطری ها شیوه مشخصی هم وجود داره و باطری ها باید اول در پاکت های پلاستیکی قرار بگیرن و بعد برن تو جعبه. گروهی که من الان عضوش هستم در یکی از شاخه های تحقیقاتی ش به بازیابی فلزات با ارزش از باطری های استفاده شده و صفحات ال سی دی و دیگر زباله های الکترونیکی میپردازه.

یادمه جند سال پیش یکی از دوستان پیشنهاد داد تا برای مراسمِ نذری تاسوعا و عاشورا از ظرف های یکبار مصرف استفاده نکنیم. سال اول تقریبا شد تا مصرف ظرف های یکبار مصرف رو بیاریم پایین. اما سال بعد من نبودم و دوستم میگفت همه مخالف بودن و کلی ظرف یک بار مصرف، مصرف شد!

هیچ جور عجیب و غریبی دنیا تغییر نمیکنه. تغییر تویِ دنیایی به این بزرگی (یا به این کوچیکی) از تغییرهایِ کوچیک (یا بزرگ!) فرد به فردِ ما آدما ایجاد میشه .

به قولِ یک دوست قدیمی دیگه، التماس تفکر .

 

پ.ن.

وقتی نوشتن این پست تموم شد رفتم و ایمیلم رو چک کردم. دیدم کمیته سبز دانشگاه ایمیلی فرستاده که توش میگه از این به بعد دیگه لیوان های یکبار مصرف در دانشگاه دیده نخواهند شد! و از همه میخواد به این قانون توجه کنن:

ماگ ها رو بعد از استفاده بشورین و در نزدیکی کافه تریا بذارید، ایده آل اونه که به همین آویزها برشون گردونید! اینجوری همه میتونن همیشه از امکانات دستگاه قهوه ساز استفاده کنن.

نکته: کمیته سبز هم هر ماه یک مرتبه ماگ ها رو جمع میکنه و در ماشین میشوره!

اگه مهمونی براتون اومد، یا اگه برای جمع بزرگتری به ماگ نیاز داشتین، میتونین تعداد بیشتری رو از کتابخونه امانت بگیرید!

 

استفاده ,زباله ,بازیافت ,خالی ,وجود ,پاکت ,وجود داره ,یکبار مصرف ,دانشگاه دیده ,بازیافت کاغذ ,فرزندی قبول منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاوره خانواده بازارروز مرینوس دانلود کلیپ جدید سایت اینترنتی پدر samakeshragh akhbar tecnolozh5 سایت سرگرمی نیو 99 مته و قلم